امشب همه خونه بابا جمع بودن.مامان آش رشته پخته بود.عمه وخونوادش هم اومدن خلاصه خیلی شلوغ بود.زنها پیش مرداشون نشستن ومن با دخترعمم که مجرد بود کنار هم.هرکسی یه چیزی میگفت از روز زن حرف میزدن.مردها معلوم بود خیلی از این رسم ورسومات خوششون نمیاد اما بیچاره ها مجبور بودن ادای رمانتیکا را دربیارن.(الکی)
منم زنم اما کسی نبود برای من مرد باشه.بی خیال زن بودن در دنیای گمنامی خلوص دیگه ای داره.خوبیش اینه که تو دلت به خودت تبریک میگی که زن خلق شدی.زن بودن یه افتخاره.زن یعنی مظهر زندگی.لطیف ترین مخلوق الهی
من زنم یک مادر.همین برایم عشق است که دختری دارم پراز محبت که برایم مادر بودنم را مهم جلوه میدهد.
فردابرایم جشن میگیرد...اگر او را هم نداشتم واقعا حس تنهایی و بی نصیبی از دنیا به سراغم می آمد.
روزی همسر بودم همسفر وهمراه.هم صحبت وهمدوش.همراز وهم ...
اشکال ندارد همه اینها را طی کردم دوام نداشت چه کنم.
حالا همنفسم در این دنیای مجازی..چه معلوم حتما این هم دوامی ندارد...اصلا مادر بودنم هم دوامی ندارد.ماهمه مسافریم
سال دیگر خدامیداند باشم که بنویسم یا نه.
از اتفاقات وبازیهای سرنوشت.از زن بودنم در گمنامی...اما خدای من باور کن گمنامی را همراه خوشنامی داشته باشم جای گله نمی مونه
بیا شاهد از غیب رسید.همنفسم از راه رسید.خوبه یکی هست که به یادمه.عیدماتبریک میگه.سال تحویل اعلام حضور میکنه.امشبم نذاشت حس کنم تنهام.نذاشت دلخوش به همنفس مجازی باشم.
حالا هردو در گمنامی همنفسیم
هربهاری با گل رویش شکوفا میشود
غنچه با لبخند معصومانه اش وامیشود.
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
اینم هدیه به پیشگاه حضرت مادر سادات
.: Weblog Themes By Pichak :.